♥ فرزند ما ♥

دلتنگی

مي دانم هر از گاهي دلت تنگ مي شود. همان دل هاي بزرگي كه جاي من در آن است، آن قدر تنگ مي شود كه حتي يادت مي رود من آنجايم. دلتنگي هايت را از خودت بپرس و نگران هيچ چيز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدايت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمي خواهم تو همان باشي! تو بايد در هر زمان بهترين باشي. نگران شكستن دلت نباش! مي داني؟ شيشه براي اين شيشه است چون قرار است بشكند. و جنسش عوض نمي شود ... و مي داني كه من شكست ناپذير هستم ... و تو مرا داري ...براي هميشه! چون هر وقت گريه مي كني دستان مهربانم چشمانت را مي نوازد ... چون هر گاه تنها شدي، تازه مرا يافته اي ... چون هرگاه بغضت نگذاشت صداي لر...
14 فروردين 1391
1